مهدی جان میدانی آقاجان
خواب مانده ایم
ازهمان روز اول
همان روز در سقیفه
همان موقع کنار در خانه
میدانی اگر خواب نبودیم کار به پهلوی مادر نمیرسید
به خار در چشمان پدر نمیرسید
به جگرِ سوخته مجتبی
به ظهر عاشورا
به زندان
به زهر
به غربت یتیمی نمیرسید
اگرخواب نبودیم کار به انتظار شما نمیرسید...
مداد دست من است وپاکن دست تو
خط خطی کردن کارمن است و روسفید کردن کارتو
اگرتونبودی آبرویم آب میشد
بازهم مراببخش
سربه زیر سلامت میکنم