امیرالمومنین

امیرالمومنین

Ali Salimi
امیرالمومنین

شادی های حرام از نگاه اسلام

شادی های حرام از نگاه اسلام:

ارتباط با نامحرم و شوخی با نامحرم توی زمان ما بسیار زیاد شده و با توجه به پیشرفت های علمی، شکل های متنوعی به خودش گرفته مثل اس ام اس و چت کردن و ... خوبه تو این زمینه نکاتی رو بدونیم بعد هم احکامش رو.

1: از غرایز انسان، شهوت است که اگه کنترل نشه انسان رو کاملا از مسیر سعادتش دور میکنه یکی از جنبه های خاموش شهوت تو همین پیام دادن ها و چت کردن و ... است که زمینه ساز انحرافای دیگه است شاید بعضی ها این رو دیگه ئاقعا تنگ نظری بدونن که حتی چت و پیام دادن از مصداق شهوت باشه اما اگه به وجدانمون رجوع کنیم  میبینیم تو همون کارای ساده یه لذتی مخفیه.

2: سقوط انسان تدریجیه و به قول معروف تخم مرغ تخم مرغ دزد شتر دزد می شود و شیطون از همین چیزای به ظاهر ساده پل درست می کنه برای چیز های بزرگتر مثل خیلی از جرم هی اجتماعی که ریشه اونا یه اشتباه خیلی کوچیک بوده.

3: شکی هم نیست که شوخی با جنس مخالف اگر چه رکیک هم نباشه زمینه را برای انحراف و تسلط شیطون فراهم می کنه چون بعضی ها به بهانه های مختلف با نامحرم ارتباط برقرار می کنند مثل حریم ها رو رعایت می کنیم؛ بحث علمیه؛ هدف آشناییه و ....

4: هیچ چیز بهتر از پاکی نیست چه پسر و چه دختر وقتی وارد زندگی مشترک میشن اگه پاک باشن، خیالشون راحته اما اگه خدای ناکرده کج رفته باشن همیشه میترسن که....

استفتاهایی که از دفتر مراجع عظام توی این زمینه شده:

چت کردن با جنس مخالف و رد و بدل کردن صحبت های معمولی چه حکمی دارد؟

همه ی مراجع: در صورتی که خوف فتنه و کشیده شدن به گناه وجود داشته باشد جایز نیست.

شوخی کردن با نامحرم چه حکمی دارد؟

همه ی مراجع: اگر با قصد لذت باشد و یا بترسد به گناه بیفتد جایز نیست.


برچسب‌ها: شادی های حرام از نگاه اسلامشوخی با نامحرماحکام چت با نامحرمنکاتی در مورد ارتباط با نامحرماحکام شوخی با نامحرمشهوت

تاريخ : پنج شنبه 14 آبان 1394 | 2:15 بعد از ظهر | نویسنده : Ali Salimi |

از او آغاز کن...

 

وقتی که تنهای تنها میشوی، وقتی که دوستانت، آنها که نیاز مند یاریشان هستی، درست در حساس ترین نقطه رهایت می کنند؛ وقتی در دست همان ها که پشتوانه و پشت گرمی محسوبشان می کردی، خنجر می بینی، وقتی زیر سنگی که به استواری اش سوگند می خوردی و تکیه گاهش می شمردی، ماری خفته می بینی که در تکان حادثه از خواب جهیده است؛

وقتی که امواج امتحان، خاشاک دوستی های سطحی را می روبد و لجن متفعن خودخواهی و منفعت طلبی را عریان می سازد؛ وقتی که هیچ تکیه گاهی برایت نمی ماند و هیچ دستی خالصانه به دوستی  گشاده نمی گردد، یکی ملجأ و امید و پناه گاه می ماند که هیچ حادثه ای نمی تواند اورا از تو بگیرد.

او حتی در مقابل بدی های تو، خوبی می آورد و بر روی زشتی های تو پرده ی اغماض می افکند.

اگر بدانی که محبت و اشتیاق او به تو چه قدر است، بند بند تنت از هم می گسلد.

او به عیسی (ع) می فرماید: اگر آن ها که به من پشت می کنند، میزان اشتیاق مرا نسبت به خویش بدانند، قالب تهی می کنند.

حتماً دانسته ای که او کیست.

پس چرا در انتها به او برسی؟! از او آغاز کن.

پیش و بیش از همه خدا را دوست بگیر و هم او را ملاک و شاخص دوستی هایت قرار بده.

هر که به خدا نزدیک تر و صفات خدایی در او متجلی تر، دوست تر و صمیمی تر.

و تو که چنین دوستی و رفاقتی می طلبی، خود پیش از دیگران به خلق و خوی الهی متخلق می شوی.

دلت همیشه گرم خدا باد.


برچسب‌ها: از او آغاز کنخداخدا کیستامام علیامیرالمومنینبهترین مطالب برای خدایا علیimam alishiaAli

تاريخ : چهار شنبه 13 آبان 1394 | 4:5 بعد از ظهر | نویسنده : Ali Salimi |

بازگشت به لباس ایرانی

بازگشت به لباس ایرانی

شما ببینید لباس زن هندی یک لباس ساده است، زن اروپایی هم که لباسش معلوم است؛ اما زن ایرانی هم آیا لباس مشخصی دارد؟ و اگر دارد کدام است که نشان بدهد ایرانی است؟ و الا همان مدی را که امروز خیاط خانه های اروپا درست می کنند و ما از لندن و پاریس می آوریم اینجا، این لباس ایرانی نیست... این ترویج فرهنگ غرب است.آن وقت ما می گوییم مرگ بر آمریکا، و فرهنگ آمریکا را این طور خودمان ترویج می کنیم. آیا فرهنگ ایارنی و لباس ایرانی و زیور ایرانی چه اشکالی دارد که ما بیایم از فرهنگ غربی استفاده کنیم؟... ما ایرانی هستیم، باید برگردیم همان چیزی را که متعلق به خود ماست پیدا کنیم

(مقام معظم رهبری)

 


موضوعات مرتبط: حضرت زهراحجاب
برچسب‌ها: بازگشت به لباس ایرانیرهبرسخنان رهبرحجابلباس ایرانیHijabreturn to Iranian cloths

تاريخ : سه شنبه 12 آبان 1394 | 3:41 بعد از ظهر | نویسنده : Ali Salimi |

شیعه کیست ؟

شیعه کیست ؟

 

امام باقر (ع) فرمودند:
سوگند به خدا ! شیعه ما نیست مگر کسی که تقوای الهی داشته باشد و از او اطاعت کند. ای جابر ! شیعیان ، شناخته نیستند مگر به تواضع و فروتنی و امانتداری و زیاد یاد خدا کردن و روزه و نماز و نیکی به پدر و مادر و تعهد نسبت به همسایگان فقیر و زمینگیر و مقروض و یتیمان و راستگویی و تلاوت قرآن ( فهم قرآن ) و بازداشتن زبان از غیبت مردم ، آنان در همه کارها امین اطرافیانشان هستند.

موضوعات مرتبط: امام علی(علیه السلام)
برچسب‌ها: شیعه کیست ؟شیعه از زبان امامان معصومامام علیامام صادقامام باقرامیرالمومنینیا علیشیعهshiaimam aliAli

تاريخ : سه شنبه 11 آبان 1394 | 11:20 بعد از ظهر | نویسنده : Ali Salimi |

جملاتی زیبا ازحضرت علی علیه السلام

جملاتی زیبا ازحضرت علی علیه السلام:


1- گریه نکردن از سختی دل است.
2-سختی دل از گناه زیاد است.
3-گناه زیاد از آرزوهای زیاد است.
4-آرزوی زیاد از فراموشی مرگ است.
5-فراموشی مرگ از محبت به مال دنیاست.
6- محبت به مال دنیا سرآغاز همه خطاهاست
1.مردم را با لقب صدا نکنید.
2.روزانه از خدا معذرت خواهی کنید.
3.خدا را همیشه ناظر خود ببینید.
4.لذت گناه را فانی و رنج آن را طولانی بدانید.
5.بدون تحقیق قضاوت نکنید.
6.اجازه ندهید نزد شما از کسی غیبت شود.
7.صدقه دهید،چشم به جیب مردم ندوزید.
8.شجاع باشید،مرگ یکبار به سراغتان می آید.
9.سعی کنید بعد از خود،نام نیک بجای بگذارید.
10.دین را زیاد سخت نگیرید.
11.با علما و دانشمندان با عمل ارتباط برقرار کنید.
12.انتقادپذیر باشید.
13.مکار و حیله گر نباشید.
14.حامی مستضعفان باشید.
15.اگر میدانید کسی به شما وام نمیدهد،از او تقاضا نکنید.
16.نیکوکار بمیرید.
17.خود را نماینده خدا در امر دین بدانید.
18.فحّاش و بذله گو نباشید.
19.بیشتر از طاقت خود عبادت نکنید.
20.رحم دل باشید.
21.با قرآن آشنا شوید.
22.تا میتوانید بدنبال حل گره مردم باشید.
( نهج البلاغه)


ازامام علی (ع)پرسیدندواجب وواجبترچیست؟
نزدیك ونزدیكتركدامند؟ عجیب وعجیبترچیست؟ سخت وسخت ترچیست؟ فرمود:واجب اطاعت از الله و واجبتر ازآن ترك گناه است. نزدیك قیامت ونزدیكتر ازآن مرگ است. عجیب دنیا وعجیبتر ازآن محبت دنیاست. سخت قبراست وسخت تر ازآن دست خالی رفتن به قبر است.


موضوعات مرتبط: امام علی(علیه السلام)احادیث
برچسب‌ها: جملاتی زیبا ازحضرت علی علیه السلامسخنان امام علی (ع)امام علیشیعهامیرالمومنینسخنان نایابشخنان بزرگانimam aliAlishia

تاريخ : دو شنبه 11 آبان 1394 | 10:53 بعد از ظهر | نویسنده : Ali Salimi |

جنگ با شیطان...

زندگی صحنه ی جنگی  میان تو و او است؛جنگی که هر لحظه و هر روز و تا پایان عمر ادامه دارد و بالاخره به پیروزی یک طرف می انجامد؛ تو یا او؟ اندکی درنگ؛ بنگر که در کدام مرحله ای؟

       دشمن را مغلوب کرده ای؟               پس، سپاسزار خدا باش و شادمان!

       جنگ ادامه دارد؟                         پس، مبارزه را جانانه ادامه بده!

       یا تو مغلوب شده ای؟                     پس، به فکر چاره باش!

و به این پیام امام عصر (عج) توجه کن که می فرمایند:

هیچ چیز مانند نماز، بینی او (شیطان) را به خاک نمی مالد.

منبع: الاحتجاج، طبرسی، جلد2، صفحه 298


موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: شیطانجنگ با شیطاندشمنمبارزه با شیطانشیطان بدترین دشمن

تاريخ : شنبه 9 آبان 1394 | 8:41 بعد از ظهر | نویسنده : Ali Salimi |

نظریه امام جعفر صادق (ع) درباره نور ستارگان

گفتیم که در مباحث علمی گذشته مبحثی وجود ندارد که امام جعفر صادق راجع به آن اظهار نظر نکرده باشد و بعضی از نظریه های او به طوری که میبینیم دلیل بر نبوغ علمی وی می باشد . از جمله راجع به نور ستارگان فرموده اند که در بین ستارگان که شب در آسمان می بینیم ستارگانی هستند که آن قدر نورانی میباشند که خورشید در قبال آنها تقریبا بی نور است .
اطلاعات محدود نوع بشر راجع به کواکب مانع از این بود که در زمان امام جعفر صادق ( ع ) و بعد از او تا این اواخر به واقعیت این گفته پی ببرند و فکر میکردندآنچه امام جعفر صادق ( ع ) راجع به نور بعضی از ستارگان گفته دور از عقل و قابل قبول نیست و محال میباشد که این نقطه های کوچک و نورانی که موسم به ستاره است آن قدر پر نور باشد که خورشید در قبال آنها بی نور جلوه کند .

امروز که دوازده قرن و نیم از زمان امام جعفر صادق میگذرد ثابت شده آنچه آن مرد بزرگ گفته صحت دارد و در جهان ستارگانی است که خورشید ما در قبال نور آنها یک ستاره خاموش به شمار می آید .

.

.

.

برگرفته از: کتاب مغز متفکر جهان شیعه ترجمه ذبیح الله منصوری

بقیه در ادامه مطلب...


برچسب‌ها: نظریه امام جعفر صادق (ع) درباره نور ستارگاننظریات علمی امام صادقامام صادقنظریات علمی در مورد نور ستارگانimam sadeg

ادامه مطلب
تاريخ : جمعه 8 آبان 1394 | 5:8 بعد از ظهر | نویسنده : Ali Salimi |

اهل بیت پیامبر، برتر از فرشتگان

علی (علیه السلام) می‌فرماید:
از رسول خدا صلی الله علیه و آله پرسیدم ای رسول خدا، ما اهل بیت برتریم یا فرشتگان؟»
فرمود ما بهترین آفریده خداوند بر پهنای زمین هستیم و بهتر از فرشتگان مقرب. چگونه بهتر از فرشتگان نباشیم در حالی که پیش از آنان به معرفت خدا و توحید او دست یافته ایم؟ فرشتگان به وسیله ما خدا را شناختند و عبادت کردند و به وسیله ما به معرفت او دست یافتند

منابع:

- بحارالانوار، ج 36، ص337، حدیث 200

- کفایه الاثر


موضوعات مرتبط: امام علی(علیه السلام)
برچسب‌ها: اهل بیتامام علیپنج تن آل عباپیامبرحضرت محمداهل بیت پیامبر، برتر از فرشتگانامیرالمومنینimam alishiaInmate

تاريخ : جمعه 8 آبان 1394 | 4:43 بعد از ظهر | نویسنده : Ali Salimi |

افتخار فرشتگان به شناخت امام علی علیه السلام

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به حضرت علی علیه السلام فــــرمود:« ای علی، در آسمان فرشته‌هایی هستند که در انتظار دیدار تو به سر می‌برند، فضایل تو را یاد می کنند، به دلیل شناختن تو، بر اهل آسمان افتخار می کنند و بامعرفت تو و انتظار دیدارت به خدا تقرب می جویند. تعداد آنها را جز خداوند نمی داند. ای علی، مقام هیچ‌کس از پیشینیان از تو برتر نیست وهیچ کس از آیندگان به مقام تو نخواهند رسید.»

منابع:- بحارالانوار، ج 40، ص 64، حدیث 98

- تفسیر فرات کوفی


موضوعات مرتبط: امام علی(علیه السلام)
برچسب‌ها: امام علیامیرالمومنینیا علیافتخار فرشتگان به شناخت امام علی علیه السلامفرشتگانشیعهمذهب شیعهImam AliAlishia

تاريخ : جمعه 8 آبان 1394 | 4:16 بعد از ظهر | نویسنده : Ali Salimi |

پیامبران و عاشورا (ابراهیم)

نمرود بن کنعان، در شهر بابل فرمانروايي و سلطنت مي‏کرد و چون دامنه‏ي تسلط و نفوذش توسعه يافت، مردم را به پرستش خويش دعوت کرد و مردم هم که در برابر بتهاي سنگي و چوبي سجده مي‏کردند، به آساني طوق بندگي او را به گردن نهادند و تن به خدايي او دادند.
مدتها گذشت و مردم در چنين گمراهي و ضلالت بزرگي به سر مي‏بردند و يکباره خداي بزرگ را فراموش کرده بودند تا آن که خداوند اراده فرمود از ميان آن قوم، رهبري عالي مقام برانگيزد و به ارشاد او، مردم را راهنمايي فرمايد.
يکي از ستاره شناسان که در دربار نمرود مقامي شامخ داشت، روزي به عرض رسانيد که نجوم دلالت مي‏کنند که به زودي شخصي قيام مي‏کند و بساط بت پرستي را واژگون مي‏سازد و مردم را به دين جديدي دعوت مي‏کند، نمرود پرسيد: از چه سرزميني قيام مي‏کند؟ گفت: از همين سرزمين ولي تاکنون، نطفه‏ي او منعقد نشده و پا به رحم مادر نگذاشته.
نمرود براي پيشگيري از اين موضوع، دستور اکيد صادر کرد که بين زنان و مردان جدايي بيندازند، تا نطفه‏ي او بسته نشود و چنين شخصي پا به عرصه‏ي وجود نگذارد، نمرود نادان گمان مي‏کرد با اين اقدام عاجزانه مي‏تواند در برابر اراده‏ي ازلي و خواست خداوندي سدي ايجاد کند و مانع اجراي قضاي الهي شود.
در همان محيط پر خفقان نطفه‏ي ابراهيم بسته شد و مادرش به او حامله گرديد ولي آثار حمل در او آشکار نگشت، مدت حمل به سر رسيد و مادرش براي وضع حمل، سر به بيابان نهاد و از ترس مأمورين نمرود به غار کوهي پناهنده شد و ابراهيم در همان غار چشم به جهان گشود، مادرش دريچه‏ي غار را با سنگ محکم کرد و به شهر بازگشت، خداوند عالم از انگشت ابراهيم چشمه‏هاي شير جاري ساخت و مواد غذايي لازم را به او رسانيد تا ابراهيم کم کم بزرگ شد و چون به سيزده سالگي رسيد محرمانه، با مادرش به شهر آمد.
آزر، عموي ابراهيم يکي از بت تراشهاي معروف بابل بود و پسرانش بت فروش بودند، آزر وقتي ابراهيم را ديد او را با فرزندان خود به فروش بت فرستاد، ابراهيم ريسمان به گردن بتها مي‏بست و روي زمين مي‏کشيد و در خاک و گل و لاي آلوده مي‏نمود و فرياد مي‏زد: مردم بياييد و بت‏هايي را که نه جان دارند و نه فهم و ادراک و قادر بر هيچگونه نفع و ضرري نيستند از من خريداري کنيد. طرز رفتار ابراهيم نسبت به بت‏ها بنظر بت پرستان اهانت آميز مي‏آمد و کار به جايي رسيد که آزر ابراهيم را نصيحت کرد و چون بي‏اثر بود، او را به زندان انداخت.
ابراهيم را خداوند متعال براي راهنمايي مردم گمراه و بت پرست بوجود آورد و او را به مقام شامخ پيامبري و نبوت مفتخر فرمود، ابراهيم دلي مملو از ايمان به خدا داشت و ذره‏اي شک و ترديد در مورد قدرت پروردگار در قلبش راه نداشت ولي براي اينکه حقايق اشياء بر او روشن شود و بصيرتش افزون گردد، از خدا درخواست کرد که به او بنماياند چگونه مردگان را زنده مي‏کند، خطاب آمد که مگر تو ايمان به بعثت نياورده‏اي؟ ابراهيم گفت: چرا، ايمان آورده‏ام ولي مايل هستم ببينم تا اطمينان و يقينم کامل گردد، چون ابراهيم حقيقتا غرضش اطمينان خاطر بود، خداوند به او وحي فرستاد که چهار پرنده بگير و پس از کشتن آنها همه را در هم بکوب و سپس آن را به چند قسمت تقسيم کن و هر قسمتي را بر سر کوهي بگذار و يک يک آنها را بخوان، تا به اذن خدا زنده شوند و نزد تو آيند.
ابراهيم فرمان خدا را به کار بست و پس از کشتن و کوبيدن و تقسيم کردن گوشتهاي درهم آميخته‏ي پرندگان، آنها را صدا زد، از هر جا جزيي جمع آمد و به هم متصل گرديد و جان در آن دميده شد و پرندگان ديگر بار زنده شدند.
ابراهيم مأموريت الهي و آسماني خود را شروع کرد و در آغاز کار، عمويش آزر را به سوي خدا و پرستش پروردگار يگانه دعوت نمود، دلائل و براهين توحيد را با منتهاي ادب به آزر گوشزد کرد، آزر با تندي و خشونت به او پاسخ داد و او را از نزد خود راند، ابراهيم که در ابتداي کار با شکست مواجه شده بود، با دلي افسرده از نزد آزر خارج شد ولي روش آزر او را سست نکرده بلکه تصميم او را، دائر بر راهنمايي و هدايت قوم محکم‏تر ساخته بود، ابراهيم نزد قوم آمد و براي اينکه به آنان بفهماند بت پرستي راه خطا و گمراهي است نخست از آنها پرسيد: شما چه چيز را پرستش مي‏کنيد؟ قوم گفتند: معبود ما بتها هستند که به پرستش آنها قيام مي‏نمائيم و حوائج خود را از آنها مي‏خواهيم و در هنگام بروز حوادث ناگوار به آنها پناهنده مي‏شويم.
ابراهيم پرسيد: آيا بتها سخنان شما را مي‏شنوند و نفع و ضرري از آنها ساخته است؟ گفتند: نه، بلکه چون پدران ما بتها را مي‏پرستيدند ما هم به پيروي از روش آنها بت مي‏پرستيم. ابراهيم گفت: هم شما و هم پدران شما در گمراهي آشکار بوده‏ايد و اين بتهاي سنگي و چوبي که مالک سود و زيان خود نيستند شايستگي پرستش را ندارند، پرستش مخصوص پروردگار يگانه‏اي است که خالق آسمانها و زمين و مدبر امور آنها است.
سپس ابراهيم در مقام بيان قدرت خداوند برآمد و گفت پروردگار بزرگ آن کس است که مرا آفريده است، پس او مرا هدايت مي‏کند و او است که مرا آب و غذا مي‏دهند و چون بيمار شوم مرا شفا مي‏بخشد و او است که مرا مي‏ميراند و سپس زنده مي‏گرداند و او است که من اميدوارم در روز قيامت مرا بيامرزد.
ابراهيم، با اين بيانات، مردم را به پرستش خداوند دعوت کرد، ولي قوم در برابر دلايل ابراهيم، يک مشت حرفهاي بيهوده و پوچ تحويل دادند و حاضر نشدند از بت پرستي دست بردارند، از اين رو، ابراهيم درصدد برآمد بت‏ها را بشکند و عملا به مردم نادان بفهماند که اين بت‏هاي بي‏جان و ناتوان، لايق پرستش نيستند.
نمروديان عيدي داشتند که همه ساله در آن روز مراسم مخصوصي را اجرا مي‏کردند و آن روز را در خارج شهر به سر مي‏بردند، چون ايام عيد فرا رسيد عموم مردم از شهر خارج شدند. ابراهيم به عنوان کسالت از رفتن، خودداري کرد و در شهر ماند.
شهر از ساکنين خالي شد و همه‏ي مردم از پير و جوان به خارج شهر رفتند، ابراهيم چون شهر را خالي و بتکده را بدون نگهبان يافت قدم در بتکده گذاشت و در آن سالن مجلل که به انواع زينت‏ها آراسته شده و بت‏ها برحسب رتبه و مقام در جايگاه خود قرار داشتند، به تماشا پرداخت سپس با تمسخر و تحقير به آنها نگريست، سپس به شکستن آنها پرداخت و تنها بتي که از تبر ابراهيم در امان ماند، بت بزرگ بود و آن هم به اين منظور سالم ماند که پايه‏ي استدلالهاي آينده و موجب تبرئه و نجات او باشد.
قوم پس از انجام مراسم عيد، به شهر بازگشتند و چون وضع درهم ريخته‏ي معبد و بتهاي شکسته را ديدند بي‏اندازه ناراحت و خشمناک شدند و از اهانتي که نسبت به بتها انجام گرفته بود سخت عصباني گشتند و درصدد بدست آوردن مجرم برآمدند و با هم مي‏گفتند: چه کسي اين عمل را با خدايان ما کرده است؟! همانا او از ستمکاران است.
بالأخره فهميدند که اين کار ابراهيم است. ابراهيم شناخته شد و در محلي که بت پرستان جمع آمده بودند براي محاکمه و انتقام احضار گرديد، از ابراهيم پرسيدند آيا تو اين کار را نسبت به خدايان ما انجام داده‏اي؟! ابراهيم با بياني محکم گفت: بلکه بت بزرگ اين کار بر سر بتها آورده، از خودشان بپرسيد. نمروديان در برابر اين منطق، جز اينکه به عجز و ناتواني بتها اعتراف کنند چاره‏اي نداشتند، ابراهيم هم جز اين انتظاري نداشت لذا وقتي که قوم گفتند: بت‏ها نمي‏توانند حرف بزنند و جوابي بگويند، ابراهيم بالافاصله با يک جمله اساس بت پرستي را درهم ريخت و آنها را سرزنش و ملامت کرد و گفت: اف بر شما و بر آن چه مي‏پرستيد.
نمروديان براي انتقام گرفتن از ابراهيم و ياري خدايان خود، تصميم به سوزانيدن ابراهيم گرفتند و چون جرم ابراهيم به عقيده‏ي آنان جنبه‏ي عمومي داشت، بايد عموم طبقات در اين راه تشريک مساعي کنند و از اين ثواب بهره‏مند گردند، از اين رو همه‏ي مردم درصدد گرد آوردن هيزم برآمدند و چند روزي نگذشت که کوهي از هيزم فراهم آمد، آتش افروختند و شعله‏ي آن به آسمان بالا رفت، آن قدر هيزم زياد بود که آتشي عظيم و خطرناک در بيابان ايجاد شد و حرارت آتش به حدي رسيد که هيچ کس را ياراي نزديک شدن به آن نبود.
ابراهيم را بوسيله‏ي منجنيق ميان آتش پرتاب کردند و به اين وسيله آتش دل خود را فرو نشانيدند. ابراهيم در ميان شعله‏هاي آتش از ديدگان مردم ناپديد شد و غريو شادي از مردم برخاست.
هنگامي که ابراهيم ميان آتش پرتاب مي‏شد جبرئيل خود را به او رسانيد و گفت: اي ابراهيم آيا حاجتي داري؟ گفت: به تو حاجتي ندارم ولي به خداوند چرا. سپس از خدا درخواست کرد که مرا از آتش نجات بده. آتش به فرمان خداوند بر ابراهيم سرد و سلامت گرديد و خطر آتش و حرارت از او برداشته شد.
نمروديان که اين صحنه را مشاهده مي‏کردند با اعجاب و تحسين بر اين منظره خيره شدند. مردم که اين آيت بزرگ الهي را ديدند، به حقانيت دعوت ابراهيم پي بردند و بر آنها ثابت شد که راه راست، همان است که ابراهيم به آن دعوت مي‏کند. اما عناد و دشمني و همچنين حب جاه و مال مانع شد که به ابراهيم ايمان آورند، بدين جهت اکثر مردم در بت پرستي ماندند و فقط چند نفر انگشت شمار به آن حضرت گرويدند.
هنگامي که حضرت ابراهيم عليه‏السلام سوار بر اسب از سرزمين کربلا عبور مي‏نمود، اسبش به زمين خورد و ابراهيم عليه‏السلام از اسب افتاد، سرش شکست و خون او جاري شد، آن گاه عرض کرد:پروردگارا چه خطايي از من صادر شد؟ در آن وقت اسبش به سخن درآمد و گفت: يا خليل الله از تو بسيار خجالت مي‏کشم، بدان که در اين زمين فرزند خاتم انبياء (امام حسين عليه‏السلام) کشته مي‏شود، از اين رو خون تو جاري گشت تا موافق خون آن جناب شود.


موضوعات مرتبط: امام حسین و عاشوراپیامبران و عاشورا
برچسب‌ها: عاشوراپیامبران و عاشوراحضرت ابراهیمکربلاامام حسینمحرم 94مطالب جدید برای محرمیا حسینشیعهimam hosseinshia

تاريخ : شنبه 2 آبان 1394 | 1:21 بعد از ظهر | نویسنده : Ali Salimi |
صفحه قبل 1 ... 9 10 11 12 13 ... 40 صفحه بعد
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.