امیرالمومنین

اینجا سرزمین

واژه های واروونه است:

جایی که "گنج"، "جنگ" میشود!

"درمان" ، "نامرد"!

و "قهقه" ، "هق هق"!

اما "درد" همان "درد" است.

مولا جان ، یابن الحسن!

دلم "آرامش" میخواهد...

یعنی "ش م ا ر ا"....

یا صاحب الزمان اغثنی

یا صاحب الزمان ادرکنی

من تو را كه داشته باشم...

مهم نيست كجاى اين دنيا زندگى كنم.

مهم نیست چند روز دیگر قرار است زنده بمانم


مهم نیست چه بلایی میخواهد سرم بیاید

تو تنها سهم من از اين دنيايى...

مــــــن تو را كه داشته باشم...

به تمام آرزوهايم رسيده ام

من از خدا فقط تو را طلب دارم...همین...

یا مهدی بیا که دیگر طاقت ندارم

.... یوسف زیبای من........

خشک شد این مزرعه، باران نمی آید چرا؟
جمعه هم آمد،ولی مهمان نمی آید چرا؟
شیخ همراه چراغش منتظر مانده هنوز
منتظر مانده ولی!انسان نمی اید چرا؟
سامری گوساله بازی میکند،موسی کجاست
ای خدا پس لوح ده فرمان،نمی آید چرا؟
یکه تازی میکند قوم ثمود ولوط وعاد
مانده ام من در جهان ،توفان نمی اید چرا؟
سوی چشمم کم شده از گریه های ندبه ام
یوسف گم گشته ی کنعان نمی اید چرا؟
من دعای عهد میخوانم به امید طلوع
آفتاب نیمه شعبان نمی آید چرا؟.....

مهدے جان...(عج)

هر زمان که مے گوییم:

 العجل یا مولای یا
 صاحب الزمان(عج)

زمزمه هایت را میشنوم
 که میگویے: 

صبر کن چشم دلت نیل شود مے آیم
شعر من حضرت هابیل شود مے آیم
قول دادم که بیایم به خدا حرفے نیست
دل به آیینه که تبدیل شود مے آیم

جان عالم بر لب آمد ای خدا مهدی نیامد چشم عالم پر زخون شد ای خدا مهدی نیامد
هرچه گفتم یابن طاها یابن یاسین یابن احمد العجل یابن علی المرتضی مهدی نیامد
هر چه گفتم یا مغیث الشیعه نشنیدم جوابی هرچه گفتم یا معزالاولیا مهدی نیامد
ذکرمن امن یجیب است به مضطر حقیقی من دعا کردم ولی روح دعا مهدی نیامد
یابن الحسن یابن الحسن.......

هنوزم انتظارو انتظار است هنوزم دل به "ســيــنـــه" بي قرار است

هنوزم خواب ميبينم به شبها همان مردي که بر اسبي سوار است

همان مردي که جمعه آيد روزي ... و اين پايان خوب انتظار است

ﻣﻮﺍﻗﻊ ﺍﺳﺘﺠﺎﺑﺖ ﺩﻋﺎ ﺍﺯ ﺩﻳدگاه ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ :
- ﻣﻮﻗﻊ ﺗﻼﻭﺕ ﻗﺮﺁﻥ
- ﻣﻮﻗﻊ ﺍﺫﺍﻥ
- ﻣﻮﻗﻊ ﺑﺎﺭﺵ ﺑﺎﺭﺍﻥ
- ﻣﻮﻗﻊ ﺟﻨﮓ ﻭ ﺟﻬﺎﺩ ـ ﻓﻰ ﺳﺒﯿﻞ ﺍﻟﻠّﻪ ـ
- ﻣﻮﻗﻊ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﻰ ﻭ ﺁﻩ ﮐﺸﯿﺪﻥ ﻣﻈﻠﻮﻡ
ﻛﻪ ﺩﺭ ﭼﻨﯿﻦ ﻣﻮﻗﻌﯿﺖ ﻫﺎ ﻣﺎﻧﻌﻰ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﺳﺘﺠﺎﺑﺖ ﺩﻋﺎ ﻧﯿﺴﺖ .

ﺑﺤﺎﺭﺍﻷﻧﻮﺍﺭ: ﺝ 90 ، ﺹ 343

ديگر نخواهم گفت:
شايد اين جمعه بيايد
شايد...
بلكه خواهم گفت:
بايد اين جمعه بيايد
بايد...

فایل ویدیو:برای پخش ویدیو روی قسمت سیاه راست کلیک کرده و play رو بزنید.

عاشقی دردسری بود نمی دانستیم.
حاصلش خونجگری بود نمی دانستیم.
پرگرفتیم ولی باز به دام افتادیم.
شرط ، بی بال وپری بود نمی دانستیم.
آسمان از تو خبرداشت ولی ما ازتو.
سهممان بی خبری بود نمی دانستیم.
آب وجاروی درخانه ی ما شاهد بود.
ازتوبر ما گذری بود نمیدانستیم.
این همه چشم به راهی نگرانم کرده.
عاشقی دردسری بود نمی دانستیم.
هیچ کس تاب وتب چشم تو رادرک نکرد.
هیچ کس اشک شب چشم تو را درک نکرد.
ماکجا درد کشیدیم به اندازه تو.
روز وشب گریه ندیدیم به اندازه تو.
منّتی بر سر ما هم بگذاری بد نیست.
بلکه من چشم به راهم بگذاری بدنیست.
نگرانم که پس ازمردن من برگردی.
پای تابوت سربردن من برگردی.
نکند منتظرمردن مایی آقا.
منتظرهات بمیرند میایی آقا؟

من شب جمعه قرار تو دلم می خواهد

صبح فرداش کنار تو دلم می خواهد
عرض کردیم که نبودی سحرطول کشید.
رفته بودی که بیایی چقدرطول کشید.

یا اباصالح المهدی ادرکنی